معنی لقب ابو علی سینا
حل جدول
حجت الحق, سلطان طب, شیخالرئیس
لقب ابوعلی سینا
سلطان طب
شیخ الرئیس، حجت الحق، سلطان طب، شرف الملک
شیخ الرئیس
حجت الحق
شیخالرئیس
لقب ابن سینا
شیخ الرئیس
لغت نامه دهخدا
ابو. [اُب ْوْ] (ع ص، اِ) ج ِ ابواء: عَنْزٌ اُبْوٌ.
ابو. [اَب ْوْ] (ع مص) پدر شدن. پدر گردیدن کسی را. پدری کردن کسی را. کار پدران بجای آوردن او را. پدری. || پروردن. غذا دادن. خوردنی دادن.
ابو. [اَ] (ع اِ) اَب (در حالت رفعی). این کلمه غالباً در اول کنیت های مردان درآید مانند ابن.و بعض اسماء اجناس نیز مبدوّ بدین کلمه باشند. و دراستعمال عرب، این لفظ را در حال نصب ابا و در حال جرّ ابی آرند. و فارسی زبانان در ضرورت شعر و در غیر ضرورت نیز همزه ٔ مفتوحه را گاهی ساقط کرده و بوتراب وبوالحسن و غیر آن گویند. و باز در نظم و نثر هرجا خواهند، چون پس از ابو الف و لام باشد همزه ٔ مفتوحه و واو هر دو را سقط کنند و بلقاسم و بلحرث و جز آن نویسند و نیز در فارسی همزه ٔ اول را گاه بیفکنند چون بایزید و باموسی: و حرب صفین و حدیث حکمین و سلیم دلی باموسی اشعری و فریب عمروبن العاص. (تاریخ سیستان).
سینا
سینا. (اِخ) نام کوه طور است. (برهان). سیناء:
پیغمبر میر است یوز او را
بر مرکب میر است طور سینا.
ناصرخسرو.
موسیم که انی انااﷲ یافتم
نور پاک و طور سینا دیده ام.
خاقانی.
موسی جان سینه را سینا کند
طوطیان کور را بینا کند.
مولوی.
رجوع به طور سینا شود.
واژه پیشنهادی
فرهنگ عمید
پدر،
بر سر کنیههای مردان درمیآید و بهمعنی پدر است: ابوالحسن، ابوالقاسم،
بر سر صفت درمیآید: ابوالفضائل، ابوالمفاخر. δ گاهی مخفف و بدون همزه استعمال میشود: بوعلی، بوالقاسم، بوتراب، بوالحسن. در فارسی «با» نیز میگویند: بایزید. در دستور زبان عربی لفظ اب در حالت رفع بهصورت «ابو» و در حالت نصب بهصورت «ابا» و در حالت جر بهصورت «ابی» درمیآید: ابوبکربن ابیقحافه، اباعبداللّه،
فرهنگ معین
(اَ) [ع.] (از اسماء سته) (اِ.) اب، پدر. ضح - در عربی در حالت رفعی این کلمه را به صورت «ابو» و در حالت نصبی «ابا» و در حالت جری «ابی » گویند و غالباً در آغاز کنیه مردان درآید مانند «ابن » و گاه در آغاز بعضی اسم های جنس. فارسی زبانان رعایت حالت های
معادل ابجد
372